گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد هشتم
[سوره النساء ( 4): آیات 11 تا 14 ] ....



ص : 79
اشاره
یُوصِ یکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ
لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ
وَصِیَّۀٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَۀً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً ( 11 ) وَ لَکُمْ نِصْفُ
ما تَرَكَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ یُوصِ ینَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا
تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَۀً
أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ یُوصی بِها أَوْ دَیْنٍ
غَیْرَ مُضَارٍّ وَصِیَّۀً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ ( 12 ) تِلْکَ حُ دُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ
صفحه 61 از 275
( فِیها وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ( 13 ) وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ ( 14
ص: 81
[سوره النساء ( 4): آیه 11 ] .... ص : 81
اشاره
یُوصِ یکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ
لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ
( وَصِیَّۀٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَۀً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً ( 11
ص: 82
ترجمه و شرح .... ص : 82
آئین تقسیم ارث در اسلام عادلترین آیینی است که بشریت از آن با اطلاع است و این مسأله آنگاه بهتر آشکار میگردد که آیینهاي
دیگري را در نظر بگیریم که در آنها تمام ارث به پسر بزرگتر میرسد یا ارث تنها به مردان میرسد و زنان را در آن حقی نیست یا
علاوه بر زنان کودکان نیز از ارث محروم میمانند در صورتی که آئین ارث در اسلام هدفهاي اجتماعی و عاطفی و عملی را چنان
محقق میسازد که هیچ آئین شناخته دیگري در بشریت چنان نمیکند و بدون جور و ستم و بی مهمل گذاشتن مصالح زندگانی با
فطرت سازگار درمیآید.
اینک میفرماید:
اي مسلمانانیکه مکلف به تکالیف شرعی و مخاطب قرآن میباشید خداوند براي مصلحت شما در باره ترکهاي که از شما براي
فرزندانتان میماند توصیه میکند یعنی سفارش میکند و دستور میدهد و فرض و واجب میسازد که اگر چند پسر و چند دختر
باشند براي هر پسري دو برابر سهم دختر است و این دستور براي متفکرین تعجبآور نیست زیرا مرد باید نفقه و خرج خودش و
زنش و خواهرش را متحمل گردد در صورتی که خواهر او که زن است فقط متکفل خویش است و اگر شوهر کند شوهرش متکفل
مخارج اوست سپس میفرماید: اگر میت را دو دختر یا بیشتر باشد و اولاد میت منحصر به دختر بود دو ثلث ما ترك متعلق به آنها
است و اگر یکی بوده باشد نیمی از میراث از آن اوست و باقی ورثه بر حسب مواریث شرعیه بقیه را میبرند و حق پدر و مادر میت
براي هر یک از آندو بدون فرق، یک ششم میراث است و این در وقتی است که میت را فرزندي باشد و اگر أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 8، ص: 83
براي او فرزند نباشد و تنها پدر و مادر از او ارث میبرد براي مادر او یک سوم است و باقی متعلق به پدر است و اگر وارث منحصر
به پدر و مادر نباشد و میت را برادران و خواهرانی باشد خواه پدر و مادري و خواه از یک جهت پدري یا مادري در این صورت
سهم مادر از ثلث بسدس برمیگردد و تمام این تقسیمات بعد از وصیتی است که میت کرده باشد (که باید از ثلث مال او داده شود)
و بعد از قروضی است که میت دارد که باید بدوا از ما ترك پرداخت شود و در فرضیۀ بالا که وارث علاوه بر پدر و مادر برادر و
خواهر هم باشد برادر و خواهر ارثی و سهمی نمیبرند فقط حاجب سهم مادر از ثلث بسدس میشوند و وجود آنها کمک به
صفحه 62 از 275
زیادتی سهم پدر میکند سپس میفرماید پدران و پسران شما هر چند هر یک را با شما قرابتی است ولی بعضی در قرابت و منافع با
بعضی دیگر تفاوت دارند و شما نمیدانید از جهت نفع کدامیک به شما نزدیکتر میباشد بنا بر این آنچه را که خداوند به شما امر
میکند پیروي کنید زیرا او اعلم از شما است و اقرب به نفع و شما را از شما بهتر میشناسد و احکامی که از جانب خدا فریضه شما
قرار داده شده عمل به آنها را واجب بدانید زیرا خداوند داناي به منافع و مضار بندگان است و آنچه حکم میکند موافق صلاح و
مصلحت آنها است.
از این آیه استفاده میشود:
1) وصیت کردن لازم است. ( 2) پس از کسر قرض و وصیت متوفی بقیه مال تقسیم میشود. ( 3) سهم الارث وراث به نحو مقرر در )
آیه مبارکه باید تقسیم شود.
(11)
ص: 84
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 84
حق وصیت مینماید بر شما اندر اولاد از پی میراثها
بهره یک مرد باشد چون دو زن ور فزون باشند نسوان از دو تن
یعنی اولادار نباشد جز اناث و آن بود فوق اثنتین اعنی ثلاث
هست ایشان را دو ثلث از هر چه هست وریکست آید ز نصف او را بدست
شش یک از مال است بهر والدین باشد ار فرزند میت را بعین
ور نباشد هیچ بهر او ولد مال یکجا والدینش را رسد
ثلث مادر میبرد باقی پدر ور برادر باشد او را در نظر
حق مادر در وصیت شش یک است گر که مال افزون بود یا اندك است
وین بود بعد از وصیت عین فرض یا اداء دین اگر او راست قرض
نیستند آباء و اجداد شما آگه از قرب خود اندر اقتضا
یعنی اقرب از شما از روي نفع کیست ز ایشان در مقام جلب و دفع
تا بدانند آنچه فرض است از خدا بر شما ز ایشان و ز ایشان بر شما
از حقوق جمله او باشد علیم هم به میراث از ره قسمت حکیم
(11)
ص: 85
شان نزول .... ص : 85
محمد بن المنکدر از جابر نقل کرده که وي گفت مریض بودم پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم از من عیادت فرمودند و آب
بر روي من پاشیدند و من بهوش آمدم سپس عرض کردم اي رسول خدا در باره اموال خود چکار کنم سپس این آیه نازل شد
صفحه 63 از 275
صاحبان صحاح سته اهل سنت و جماعت نیز این سبب نزول را از جابر نقل نمودهاند.
بعضی از مفسرین نوشتهاند این آیه در باره عبد الرحمن برادر حسان شاعر نازل گشته زیرا پس از وفات وي یک زن و پنج برادر
وارث او بودند وراث مزبور مال را به ارث بردند و به زوجه عبد الرحمن چیزي ندادند لذا زن عبد الرحمن به رسول خدا شکایت
کردند تا اینکه این آیه نازل شد سدي و مجمع البیان نیز از سدي این سبب نزول را نقل کردهاند.
صاحب روض الجنان از عطا نقل کرده که سعید بن الربیع النقیب را در جنگ احد کشتند و او یک زن و دو دختر و یک برادر
داشت برادرش همه اموال او را به ارث برد و به زن و دختر وي چیزي نداد زن سعد به رسول اللّه شکایت کرد سپس این آیه نازل
گردید. احمد و ابو داود و ترمذي و حاکم نیز موضوع سعد بن الربیع را از جابر روایت نمودهاند.
سدي و ابن عباس سبب نزول این آیه را چنین گفتهاند: مردم زنان و دختران و پسران صغار را از ارث محروم میکردند و جز
بکسانی که به جنگ میرفتند به دیگران ارث نمیدادند تا اینکه این آیه نازل شد و کیفیت ارث را بیان کرد.
ص: 86
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 86
قوله تعالی یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ.
وصیۀ- اسم یا حاصل مصدر است از ایصاء و وصیت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش براي او کارهائی انجام دهند یا
بگوید بعد از مرگش چیزي از مال او را ملک کسی بکنند یا براي اولاد خود و کسانیکه اختیار آنان با اوست قیم و سرپرست معین
کند و کسی را که به او وصیت میکنند وصی میگویند و از این جهت وصیت بدین نام نامیده شده است که به امر میت پیوستگی
دارد و بطوریکه ابن فارض گفته این کلمه در اصل به معنی اتصال و پیوستگی چیزي است به چیز دیگر چنانکه در آیه 31 سوره
مریم میفرماید:
وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیا یعنی ما دام که زندهام مرا به نماز و زکوة امر و سفارش نمود.
و از این ماده است:
توصیۀ- یعنی سفارش کردن، دستور دادن، اندرز دادن چنانکه در آیه 132 سوره بقره میفرماید:
وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یعنی ابراهیم و یعقوب آن شریعت را به فرزندانشان توصیه و سفارش کردند.
مواصاة- یعنی وصیت کردن به همدیگر چنانکه در آیه 3 سوره عصر میفرماید:
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ. ص: 87
یعنی مگر آنها که ایمان آوردند و به یکدیگر در باره حق و پایداري در باره حق سفارش و توصیه کردند.
وصی- یعنی کسیکه امري به او توصیه و سفارش شده باشد و جمعش اوصیاء است موصی- یعنی وصیت کننده، سفارش کننده و
فقط یکبار در ضمن آیه 179 سوره بقره آمده است چنانکه میفرماید:
فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً یعنی هر کس میترسد که وصیت کننده از حق منحرف شود یا دستوري ناروا دهد گناهی نیست
که میان آنها سازش دهد و اصلاح کند.
(11)
ص: 88
صفحه 64 از 275
[سوره النساء ( 4): آیه 12 ] .... ص : 88
اشاره
وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ یُوصِینَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ
الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِ یَّۀٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ
یُورَثُ کَلالَۀً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّۀٍ یُوصی
( بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ وَصِیَّۀً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ ( 12
ص: 89
ترجمه و شرح .... ص : 89
خداوند متعال در آیه پیش به سهم فرزندان و پدران و مادران اشاره فرمودند در این آیه نیز به چگونگی ارث زن و شوهر از
یکدیگر پرداخته و میفرماید:
و اگر زنان شما بمیرند و آنها را فرزندي نباشد نصف میراث زنانتان متعلق به شما است و اگر فرزندي براي آنها باشد خواه از خود
شما و خواه از شوهر قبلی یک چهارم ما ترك آنها از آن شما است البته پس از انجام وصیتی که کردهاند و اداء قروضی که
داشتهاند و اگر شما بمیرید و زن یا زنهاي شما بمانند چهار یک آنچه را که باقی میگذارید به زنها میرسد اگر فرزندي نداشته
باشید و اگر براي شما فرزندي باشد هشت یک ما ترك شما به آنها میرسد آنهم پس از انجام وصیتی که کردهاید و پرداخت
دیونی که داشتهاید. و اگر مردي بمیرد و وارث او کلالۀ باشد یعنی قرابت بین او و میت قرابت ابوت و نبوت نباشد و یا زنی بمیرد
که برادر یا خواهري مادري دارد سهم هر کدام یک ششم است و اگر عده آنها بیشتر باشد ثلث ما ترك بین آنها تقسیم میشود
البته تقسیم ما ترك پس از انجام وصیت و اداء دین میت خواهد بود مشروط بر اینکه آن وصیت و اقرار بدین به آنها ضرر نزند. این
احکام از طرف خداوند متعال به شما وصیت و امر است خداوند متعال به اشخاصیکه در وصیت ظلم یا عدالت کنند دانا است اما
چون حلیم است کسانی را که بر خلاف دستور او عمل میکنند فورا مجازات نمیکنند.
از این آیه استفاده میشود:
1) احکام ارث همانطوریکه بیان شده باید در موقع لزوم عینا عمل شود ( 2) وصیت و اداء دین متوفی بایستی قبل از تقسیم ارث )
عملی گردد ( 3) وصیت ص: 90
نباید بیشتر از ثلث ما ترك باشد مگر با رضایت وراث ( 4) هیچکس حق ندارد از طریق وصیت یا اعتراف به بدهی که بر ذمه او
نیست صحنهسازي نموده و حقوق وارثان را ضایع کند.
(12)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 90
نصف مال زوجه بهر شوهر است گر که بی فرزند و نخلی بیبر است
صفحه 65 از 275
ور که فرزند است او را بیزشک میبرد شوهر ز مالش چاریک
این بود بعد از وصیت فرض عین یا که از بعد از اداء ار هست دین
هم ز متروکات شوهر میرسد چاریک بر زوجه گر نبود ولد
ور ولد باشد بر ثمن او تمام بعد از آنکه باز بگذارند وام
ور کسی بی والدین است و ولد بر کلاله شش یک از مالش رسد
خواه آنکس مرد باشد خواه زن وان اخ و اخت آن کلاله بیسخن
بر برادر خواهر ارشد منحصر هر دو را شش یک رسد از حکم سر
ور که هم باشند افزون از دو تن در سه یک انباز باشد مرد و زن
یعنی اندر ثلث میباشند نیک بیتفاوت مرد و زن با هم شریک
بعد انفاذ وصیت یا که دین بیمضاري بهر آنوارث بعین
در وصیت یعنی از میت ضرر ناید از اجحاف بر میراث بر
حق وصیت مینماید آشکار کوست دانا بر عباد و بردبار
(12)
ص: 91
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 91
قوله تعالی وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَۀً.
کلالۀ- این کلمه در اصل مصدر و به معنی احاطه است و کلمه الکیل به معنی تاج از این مصدر مشتق است زیرا تاج سر را احاطه
میکند و کلمه کل نیز از آن مشتق است زیرا کل به تمام اجزاء خود احاطه دارد پس کلالۀ آن است که نسبت اصلی را احاطه کرده
زیرا نسب اصلی پدر و مادر و فرزندان است و از مشتقات آن کل طفیلی است زیرا بر دیگران سنگین است و به نوعی محیط و پاپیچ
دیگران میگردد. به نظر راغب کلالۀ اسم کسان میت است به استثناي پدر و فرزند استاد علامه طباطبائی در تفسیر المیزان روایتی از
پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل کرده که فرمودند: کسی که بمیرد و فرزند و پدري نداشته باشد کلالۀ را بر او نام
گذاشتهاند و قول راغب را با این یکی دانسته است زیرا گفته کلالۀ مصدر است هم وارث و هم مورث را میتواند معنی دهد و در
این آیه مراد آنهائی هستند که برادر و خواهر مادرياند اما در آیه 176 سوره نساء در باره پدر و مادریها و پدریهاست چنانکه
میفرماید:
یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَۀِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ
کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَكَ وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ.
(13)
ص: 92
[سوره النساء ( 4): آیه 13 ] .... ص : 92
صفحه 66 از 275
اشاره
( تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ( 13
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 92
پس از آنکه خداوند متعال احکام متعلقه بضعفاء یتیمان و زنان و احکام ارث را در آیات قبل بیان فرمودند در این آیه مبارکه نیز به
قوانین ارث که در آیات گذشته آمده است اشاره نموده میفرماید: اینها حدود الهی و محارم او هستند که براي مسلمان تخطی و
تجاوز از آن حدها درست نیست و آنانکه از حریم آن بگذرند و تجاوز نمایند گناهکار و مجرم شناخته میشوند و این براي آن
است که مردم احکام را بدون کوتاهی و تبدیل و تغییر اجرا کنند و بدانند که در حال فرمانبرداري پاداششان بهشت جاودانی و در
حال نافرمانی کیفرشان آتش جاودانی خواهد بود اینک میفرماید:
اینها حدود و مرزهاي خدائی است هر که مطیع خداوند متعال و رسول او باشد و مرزهاي قوانین او را محترم شمرده و به احکام و
فرائضی که در ارث معین شده عمل کند خداوند او را در باغهاي از بهشت وارد میکند که از زیر درختان ار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 8، ص: 93
و قصور آن نهرهاي آب جاري است و در آن باغها بطور دائم خواهند ماند و این انعام و خلود در بهشت رستگاري و پیروزي
بزرگی است.
از این آیه استفاده میشود:
1) اشخاص مؤمن باید احکام و قوانین الهی را طابق النعل بالنعل عمل کنند ( 2) کامیابی مؤمن با رضایت مقام احدیت حاصل )
میگردد.
(13)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 93
این حدود حق بود بر بندگان که نماید در کتاب خود بیان
در مهمّات یتیمان و کتاب در وصایا و مواریث از صلاح
مر تجاوز نیست زانها حد کس گر بحق باشند مؤمن خلق و بس
ور که دارند از خداوند رسول مر اطاعت در فروع و در اصول
از جهان چون بگذرند اندر جنان داخلند از رحمت حق جاودان
وین مطیعان را بود فوز عظیم کاین چنین در جنتند از حق مقیم
(13)
ص: 94
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 94
صفحه 67 از 275
قوله تعالی وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.
طوع- رضا و رغبت به نظر راغب طوع یعنی انقیاد چنانکه در آیه 83 سوره آل عمران میفرماید:
وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً یعنی آنکه در آسمانها و زمین است تسلیم خدا هستند چه از روي میل و رغبت و
چه از روي جبر و اکراه.
از این ماده است.
طاعت- یعنی فرمانبرداري، انقیاد چنانکه در آیه 53 سوره نور میفرماید:
قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَۀٌ مَعْرُوفَۀٌ
یعنی بگو قسم نخورید کار جهاد اطاعت شناختهاي است.
تطوع- یعنی گردن نهادن، برغبت انجام دادن، تحمل با رغبت چنانکه در آیه 184 سوره بقره میفرماید:
فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ یعنی هر کس به عمل خیري گردن نهد و آن را به رغبت انجام دهد بهتر است.
مطوع- یعنی داوطلب، به رغبت انجام دهنده چنانکه در آیه 79 سوره توبه میفرماید:
الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ یعنی آنها که نکوهش کنند مؤمنین را که راغب و داوطلبند در دادن صدقات.
ص: 95
استطاعت- یعنی قدرت و طلب طاعت است لیکن در قرآن همیشه به معنی قدرت آمده است ولی به نظر راغب آن از قدرت اخص
است چنانکه در آیه 43 سوره انبیاء میفرماید:
لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ یعنی حتی توانائی ندارند خودشان را یاري کنند.
تطویع- یعنی بفرمانبري واداشتن- اطاعت یعنی فرمانبردن چنانکه در آیه 32 سوره آل عمران میفرماید:
أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ یعنی خدا و رسولش را فرمان برید اسم فاعلش مطیع یعنی فرمانبر و اسم مفعولش مطاع یعنی فرمانبرده
شده چنانکه در آیه 21 سوره تکویر میفرماید:
مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ یعنی در آسمانها فرمانبرده شده و در رساندن وحی و پیغامهاي خدا به پیغمبران امین و درستکار است.
(14)
ص: 96
[سوره النساء ( 4): آیه 14 ] .... ص : 96
اشاره
( وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِینٌ ( 14
ترجمه و شرح .... ص : 96
خداوند متعال در این قسمت تحدید سختی براي متعدیان در میراث و آنانکه از خدا و پیامبرش نافرمانی کنند انجام داده و بیان
میکند که این نوع اشخاص همیشه در آتش معذب خواهند بود زیرا بسیار دیده شده که هر کدام از ورثه که قوي باشد نسبت به
صفحه 68 از 275
ضعفاء به خصوص در باره صغیران تعدیات زیاد دارند اولا مقداري از نفائس ترکه را مانند جواهرات و طلاها و پولها و سندها و
امثال اینها را مخفی میکنند و ثانیا دیون و وصیتنامه را منکر میشوند به خصوص دیون مثل خمس و زکوة و مظالم و نحو اینها و
ثالثا در موقع تقسیم هر چه بهتر است براي خود انتخاب میکنند بلکه غیر وارث به عنوان بزرگتر یا جعل قیمومیت قانونی یا به حیله
و تزویر بر اموال صغار مسلط میشود و حتی در بعضی از مواقع املاك آنان را به نام خویش به ثبت میرسانند و مدت اعتراض هم
منقضی میشود تا مالک قانونی میگردند لذا میفرماید: هر کس نافرمانی خدا و رسول او را در آنچه از فرائض و غیر آن که بیان
شد بنماید و از قوانین الهی تجاوز کند و به آنها عمل نکند خداوند او را در آتشی وارد میکند که همیشه در آنجا خواهد بود و
براي او عذاب و شکنجه ص: 97
خوار کننده و خفتانگیز مهیا است.
از این آیه استفاده میشود:
کسانیکه از قوانین و حدود الهی تجاوز کنند مخلد در آتش خواهند بود و همچنین از این آیه و نظائر آن میتوان استفاده نمود که
( مشمولین این آیات بی ایمان از دنیا میروند زیرا اهل ایمان مسلما مخلد در نار نخواهند بود. و اللّه العالم ( 14
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 97
و آنکه عاصی بر خدا و بر رسول گشت و کرد از حق تجاوز در قبول
حق در آتش سازدش داخل یقین جاودان یابد عذابی بس مهین
(14)
ص: 98
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 98
قوله تعالی وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ.
عصیان- یعنی خطاکاري، نافرمانی و ترك طاعت چنانکه در آیه 7 سوره حجرات میفرماید:
وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ یعنی و کفر و بیراهه رفتن و نافرمانی را مکروه گردانید و در نظرتان زشت و منفور ساخت.
و از این ماده است:
معصیت- یعنی مخالفت و نافرمانی کردن چنانکه در آیه 8 سوره مجادله میفرماید:
وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَۀِ الرَّسُولِ یعنی باز هم با یکدیگر بر بزهکاري و دشمنی و مخالفت رسول را از سر گرفتند.
عصی بر وزن فعیل یعنی نافرمان و گناهکار چنانکه در آیه 14 سوره مریم میفرماید:
وَ بَ  را بِوالِدَیْهِ وَ لَمْ یَکُنْ جَبَّاراً عَصِیا
یعنی یحیی به پدر و مادرش نیکوکار بود و هرگز ستمگر و نافرمان نبود.
عاصی- یعنی نافرمان و خطاکار.
ص: 99
صفحه 69 از 275
توضیحات .... ص : 99
1) قوله تعالی یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ. )
وصیت الهی یک امر واجب الاجراء و یک دستور است که حتما باید از آن اطاعت گردد اینک در این آیه مبارکه وصیت میکند
که اگر پسر و دختر هر دو باشند باید پسر دو برابر دختر ارث ببرد که یکی از علل آن را امام رضا علیه السلام چنین فرمودند: زنان
بالاخره شوهر اختیار میکنند و مخارج آنها به عهده مردان است و امام جعفر صادق علیه السلام نیز چنین بیان کردند که این امر
بخاطر مهریهاي است که براي زنان واجب شده است و یا بخاطر آن است که بر زن جهاد و نفقه و دیه نیست و علل دیگر. و اگر
اولاد منحصر به بیش از دو دختر باشد دو ثلث ما ترك میت مال آنها است. و مجمع البیان در ذیل این آیه مینویسد: آیه حق بیشتر
از دو دختر را معین کرده است و حق دو دختر را از اجماع همه فقهاء میفهمیم که فرمودهاند سهم الارث دو دختر دو سوم از مال
میت است. و اگر وارث یک دختر باشد نصف ما ترك میت مال اوست. مفسرین در ذیل این جمله هم نوشتهاند: از ظاهر این جمله
فهمیده میشود که اگر وارث یک دختر باشد نصف مال میت از آن اوست و مصرف نصف دیگر معین نشده است لذا طبق آیه:
أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُ هُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ نصف دیگر هم مال همان یک دختر است زیرا دختر بر دیگر خویشاوندان مقدم است لیکن
بعضی از مفسرین معتقدند که چون براي یک دختر فقط نصف معین شده است لذا نصف دیگر حق دیگر خویشاوندان است و اگر
خویشاوند دیگري نداشته باشد جزء بیت المال است.
سپس میفرماید: براي پدر و مادر میت با بودن فرزند یک ششم ترکه میت است ص: 100
خواه فرزند پسر یا دختر یا یکی یا بیشتر باشد پس از دادن سهم پدر و مادر اگر وارث یک پسر یا چند پسر باشد بقیه ما ترك مال
آنها است و بطور مساوي تقسیم میکنند و اگر وارث پسر و دختر باشد سهم پسر دو برابر سهم دختر خواهد بود و اگر وارث
دختري باشد سهم او نصف ترکه است و سهم پدر و مادر یک ششم و بقیه بنا به عقیده ائمه ما به نسبت سهام به دختر و پدر و مادر
داده میشود. و اگر اولاد نداشته باشد و وارث منحصر به پدر و مادر باشد مادر ثلث میبرد و دو ثلث دیگر مال پدر است و اگر
میت دو برادر یا زیادتر داشته باشد مادر شش یک میبرد و پنج ششم باقی مانده مال پدر است همه اینها پس از انجام وصیتی است
که او کرده است و همچنین بعد از اداي دین است و شما نمیدانید پدران و فرزندانتان کدامیک بیشتر به نفع شما هستند یعنی قانون
ارث بر اساس مصالح واقعی بشر استوار شده و تشخیص این مصالح بدست خدا است لذا این قانونی است که از جانب خدا واجب
شده و او به مصالح شما دانا است و قوانین او در مورد ارث مال حکیمانه است.
مرحوم طبرسی در ذیل این جمله وجوهی ذکر کرده که ما به نحو اختصار آنها را مینویسیم: ( 1) شما نمیدانید کدام دسته
سودمندتر هستند تا به آن دسته ارث بدهید پس به آنچه طبق حکم معین شده است رفتار کنید ( 2) نمیدانید کدامیک از وارثان
بهتر فرمان خدا را میبرند. تا درجه ایشان در عالم دیگر بالاتر باشد و خدا شما را به واسطه آنها به منزلت و مقام آنها برساند این
قول را ابن عباس و مجاهد پذیرفته است ( 3) شما نمیدانید کدامیک از ایشان در سعادت دنیا و دین شما مؤثرترند ولی خدا میداند
و بر طبق مصلحت میان آنان قسمت میکند این نظریه را هم از جبائی نقل کردهاند ( 4) شما نمیدانید که نفع پدران و مادران براي
شما بیشتر است که در تربیت شما زحمت کشیدهاند یا نفع شما براي پدران و مادران که به آنها خدمت میکنید بیشتر است این
وجه را جبائی اختیار کرده است ( 5) ابو مسلم میگوید معنی جمله این است که شما نمیدانید کدامیک از شما أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 8، ص: 101
میمیرید تا دیگري از آنکه مرده است ارث ببرد بنابر این در آرزوي مرگ دیگري نباشید و به مرگ دیگران عجله نکنید.
2) وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ. )
صفحه 70 از 275
سهم شوهران و زنان در صورتی که شخص میت فرزند داشته باشد به نصف تقلیل مییابد و آن براي رعایت حال فرزندان است و
همچنین سهم شوهران دو برابر سهم زنان قرار داده شده آن هم به خاطر رعایت حال شوهران است زیرا وظائفی که بر عهده شوهران
گذارده نیمی از درآمد مردان عملا خرج زنان میشود در صورتی که بر عهده زنان چیزي گذارده نشده و بلکه سهم زن همچنان به
حال خود باقی میماند لذا با اینکه ظاهرا ارث مرد دو برابر زن معین گردیده اما با دقت بیشتر روشن میگردد در حقیقت ارث زنان
دو برابر مردان میباشد زیرا زنان از پرداخت هر نوع هزینه حتی براي خودشان معاف هستند و میتوانند همه سهم خود را پسانداز
نمایند و این به خاطر حمایتی است که اسلام از حقوق زنان نموده است و نیز ظاهر آیه مزبور نشان میدهد سهمی که براي زنان
تعیین گردیده اعم از یک چهارم یا یک هشتم اختصاص به یک همسر ندارد بلکه اگر مرد همسران متعدد داشته باشد سهم مذکور
بین همه آنان بطور تساوي تقسیم میشود.
و همچنین در این آیه مبارکه به یک واژه جدید برخورد میکنیم که عبارت از لفظ کلالۀ است و آن در اصل معنی مصدري دارد و
به معنی از بین رفتن قوت و توانائی است اما بعدا به خواهران و برادرانی که از شخص متوفی ارث میبرند گفته شده است و ظاهر
آیه که بطور مطلق آمده به برادران و خواهران پدر و مادري و پدري تنها و مادري تنها شامل میشود لیکن از آخرین آیه همین
سوره روشن میشود که مقصود از این آیه تنها برادران و خواهران مادري هستند در صورتی که آیه آخر سوره نساء در باره برادران
و خواهران پدر و مادري و یا پدري تنها میباشد که ظاهرا با هم سازگار نیستند اما با دقت در مضمون دو آیه روشن أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 8، ص: 102
میشود که هر کدام از این دو آیه در باره یک دسته خاص از برادران و خواهران سخن میگوید و هیچ گونه تضادي در میان این
دو آیه وجود ندارد و ضمنا ارث بردن این طبقه در صورتی است که وارثی از طبقه اول وجود نداشته باشد زیرا طبق مقررات ارث
خویشاوندان نزدیکتر مقدم هستند. و همچنین از جمله هم شرکاء فی الثلث استفاده میشود که آنها یک ثلث را در میان خود بطور
مساوي تقسیم میکنند و زن و مرد در اینجا هیچگونه تفاوتی ندارند. و نیز از آیه مستفاد میگردد که هیچکس حق ندارد از راه
وصیت یا اعتراف به بدهی که بر ذمه او نیست حقوق وراث را از بین ببرد و فقط به مقدار ثلث میتواند عادلانه وصیت نماید در
خاتمه باید دانست که سه چیز باعث محرومیت از ارث میشود ( 1) کفر ( 2) رقیت و بنده بودن ( 3) کشتن وارث کسی را که از او
ارث میبرد و غیر از این سه مانع چیز دیگري نمیتواند پدر و مادر و فرزند و شوهر و زن را از بردن ارث محروم سازد.
3) قوله تعالی تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ. )
مرحوم طبرسی از مفسّرین چهار معنی براي حدود نقل کردهاند: ( 1) به نظر سدي یعنی شروط خدا ( 2) به عقیده ابن عباس یعنی
فرمانبري او ( 3) سنت و امر خدا ( 4) فرائض و واجبات الهی اما ابو الفتوح مینویسد: بهتر آن است که بگوئیم حدود به معنی تفصیل
فرائض است یعنی اینها حدود احکام و واجبات خداوند است ولی بعضی از مفسرین نوشتهاند: حدود در اصل به معنی جلوگیري
است سپس به هر چیزیکه فاصله میان دو چیز باشد و آنها را از هم جدا کند گفته میشود و آنچه در این دو آیه از احکام مواریث
ذکر گردیده فواصلی است ما بین طاعت و معصیت الهی و هر کس از این حدود در این عالم تجاوز ننماید در آن عالم هم تجاوز
نخواهد نمود و متنعم به نعیم ابدي خواهد بود خواه در روضه رضوان باشد یا در بهشت جاودان ضمنا افراد ضمیر یدخله و جمع
خالدین به اعتبار لفظ ص: 103
من و معنی اوست و اینکه طاعت خدا را در مورد تقسیم ارث آورده در صورتی که طاعت خدا در همه موارد پسندیده است بخاطر
این است که موقعیت طاعت خدا را در زمینه تقسیم میراث نشان بدهد تا مردم بر انجام آن راغب گشته و از مخالفت آن بترسند.
4) قوله تعالی وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ. )
صرف عصیان و تجاوز از حدود الهی موجب خلود در آتش نیست بلکه خلود مخصوص به کفار و منافقین است و چون کلمه
صفحه 71 از 275
حدود جمع است و جمع مضاف افاده عموم میکند لذا میتوان گفت مراد کسانی هستند که پشت پا به تمام احکام الهی زدهاند به
نظر بعضی از مفسرین این معنی بعید به نظر میرسد زیرا کسیکه تمام قوانین الهی را بشکند معمولا این نوع اشخاص به خدا ایمان
ندارند و الا مقداري از حدود و احکام الهی را محترم میشمارد. یا اینکه مراد عصیان و تجاوز از حدود الهی است از روي استکبار
و استخفاف.
بعضی از مفسرین گفتهاند: ممکن است خلود در این آیه خلود عرفی باشد یعنی مدت مدید در آتش میمانند ولی ابن عباس نقل
کرده که این جمله در وصف کسانی است که چون آیه ارث را شنیدند گفتند چگونه کسی که نه اسب سوار شده و نه غنیمت
آورده و نه به جنگ رفته میراث میبرد یعنی منکر حکم الهی شدند لذا کافر شدند و باید مخلد در آتش باشند اما امام فخر
میگوید: این براي توصیف و تهدید کافرانی است که به حکم خدا و تقسیم ارث راضی نشدند. و برخی از مفسرین با این آیه
استدلال کرده که اگر شخصی نماز گذار مرتکب گناه کبیره شود مخلد در آتش خواهد بود اما مرحوم طبرسی این قول را بعید
دانسته و میفرماید جمله و یتعدّ حدوده دلالت دارد بر اینکه انسان همه حدود الهی را مورد تجاوز قرار دهد البته چنین فردي کافر
خواهد بود. تفسیر نمونه در ذیل این ص: 104
دو آیه مبارکه مینویسد: کلمه خالدین در باره بهشتیان به صورت جمع و در باره دوزخیان به صورت مفرد آمده است گویا اشاره
به این است که بهشتیان براي خود اجتماعاتی دارند که خود یکی از نعمتهاي بهشتی است در صورتی که دوزخیان آنچنان در
خویش فرو رفتهاند که به دیگري نمیپردازند و عملا تنها هستند.
ص: 105
روایات .... ص : 105
1) در المنثور از سدي روایت کرده که وي گفت اهل جاهلیت هرگز به دختر و کودك سهمی از ترکه نمیدادند و فقط از میراث )
میت کسی بهرهمند بود که در جنگ و غارت شرکت میکرد و عبد الرحمن برادر حسان شاعر معروف مرد و همسر او به نام ام
کجۀ و پنج دختر از او باقی ماند ورثه او اموال عبد الرحمن را بردند و ام کجۀ به رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم شکایت
کرد آیه نازل شد فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ و در باره همسر فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ.
2) در منثور از ابن عباس روایت کرده که میگفت هنگامیکه آیه فرائض ارث و سهام ورثه از ترکه نازل شد و براي فرزندان پسر و )
دختر و پدر و مادر سهمی قرار داد مردم از این موضوع کراهت داشته و میگفتند که به همسر و زوجه یک چهارم و یا یک ششم
از ترکه داده شود و به دختر نیمی از ترکه و به فرزند پسر کودك سهم داده شود و حال آنکه هیچ یک از آنها به جنگ نرفته و
غنیمتی بدست نیاورده است زیرا در زمان جاهلیت از فرزندان هر که به جنگ نمیرفت سهمی از ترکه نمیبرد و اختصاص به پسر
بزرگتر داشت.
3) در کتاب کافی از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که امیر المؤمنین علیه السلام میفرمود حمد و سپاس آفریدگاري را )
که هرگز مقدم نخواهد شد هر که را مؤخر داشته و هرگز مؤخر نخواهد شد هر که را مقدم داشته آنگاه دو دست خود را بهم زده
میفرمود: اي گروهی که پس از وفات رسول خدا در حیرت مانده گم گشتهاید اگر در تقسیم متروکات متوفیات مقدم میداشتید
ص: 106
آنکه را که پروردگار مقدم داشته و مؤخر میداشتید آنکه را که پروردگار مؤخر داشته و وصایت از رسول را براي کسی
میدانستید که پروردگار قرار داده است هرگز خلافت از دست اهلش بدر نمیرفت و در اختیار ناکسان قرار نمیگرفت و نیز بر
سهمی از ترکه نقص وارد نمیشد و هرگز دو نفر در باره حکمی از احکام الهی اختلاف نمیکردند و هرگز مسلمانان در باره امري
صفحه 72 از 275
منازعه نمیکردند جز آنکه علی بن ابی طالب از قرآن کریم حکم آن را میداند پس اي امت متحیر و گم گشته بچشید تبعات
آنچه را که از احکام الهی تغییر دادید ...
4) در کتاب معانی روایت شده از جمله سؤالاتی که از امام رضا علیه السلام شده بود این بود که از آن حضرت پرسیده بودند بچه )
سبب سهم ارث زنان نصف سهم مردان است حضرت مرقوم فرموده بودند ( 1) زیرا دختر به شوهر میرود هزینه او به عهده شوهر
اوست ( 2) زنان از جمله عائله مردان هستند مثلا اگر شوهر نیازمند شود حق ندارد که از زوجه خود نفقه و مخارج زندگیش را
دریافت کند این است مفاد الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ.
5) کافی از ابن حمران روایت کرده که وي گفت حضور امام جعفر صادق علیه السلام عرض کردم وارث رسول اکرم صلی اللّه )
علیه و آله و سلم که بود؟ فرمودند دختر آن حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها متاع خانه و هر چه متعلق به آن حضرت بود به ارث
برد.
6) در کافی به سند خود از ابن ابو خلف روایت کرده که وي گفت حضرت موسی بن جعفر فرمودند: دخترهاي دختر شخص )
متوفی قائم مقام دختران او هستند وقتی که براي وي دختري نباشد و دخترهاي پسر متوفی جانشین پسر هستند اگر براي وي اولادي
نباشد.
7) در تهذیب به سند خود از ابن حجاج روایت کرده که گفت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود نواده پسر متوفی اگر )
از صلب او پسري نباشد ص: 107
جانشین پسر او میشود و نواده دختر او قائم مقام دختر میشود.
8) در کافی به سند خود از زراره روایت کرده که او گفت حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمودند زوجه از قریهها و خانهها و )
اسبها ارث نمیبرد ولی از اموال منقول چون فرش و اثاث البیت و ملبوس ارث خواهد برد.
9) در فقیه به سند خود از ابن سنان روایت کرده که وي گفت حضور حضرت امام جعفر صادق عرض کردم شخصی وفات کرده )
و اقرباء او عبارتند از برادران و خواهران پدري و جد پدري فرمود جد او مانند یکی از برادران است و ترکه در میان ایشان از قرار
ذکور دو برابر اناث تقسیم میشود.
10 ) عیاشی به سند خود از امام محمد باقر و امام جعفر صادق روایت کرده که فرمودند حضرت فاطمه علیها سلام نزد ابو بکر رفت )
و میراث پدر بزرگوار خود پیغمبر اکرم را مطالبه نمود ابو بکر گفت از پیغمبران ارث برده نمیشود آن حضرت به او فرمودند آیا
کافر شدي و قول خدا و قرآن را تکذیب میکنی سپس آیه یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ را تلاوت فرمودند.
11 ) در تهذیب به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند اول چیزیکه از مال میت )
پرداخت میشود کفن اوست سپس دین و بعد از آن وصیت و بعد از وصیت میراث است.
12 ) عیاشی از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند خداوند پدر و مادر را بر تمام وراث مدخلیت داده )
و هیچوقت نصیب آنها کمتر از شش یک نمیشود.
13 ) در کافی به سند خود از زراره روایت کرده که او گفته حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بمن فرمود اي زرارة چه )
میگوئی در باره مردي که وفات کرده و پدر و مادر و برادر مادري دارد عرض کردم براي مادر شش یک است أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 8، ص: 108
و ما بقی مال پدر است فرمود از روي چه این حکم را نمودي عرض کردم خداوند در قرآن میفرماید: فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ
السُّدُسُ فرمود واي بر تو اي زرارة مراد از اخوة در آیه برادر پدري یا پدر و مادري هر دو میباشد.
14 ) عیاشی به سند خود از امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: خداوند زن و شوهر را با تمام وراث )
صفحه 73 از 275
داخل نموده و نصیب آنها هرگز از چهار یک و هشت یک کمتر نمیشود.
ص: 109
تجزیه و ترکیب .... ص : 109
1) قوله تعالی یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ. )
وصیت یعنی عهد و امر للذکر مثل حظ الاتیین مبتداء و خبر و تفسیر جمله یوصیکم اللّه و منصوب نشدن کلمه مثل تا مفعول یوصی
باشد بخاطر این است که این جمله حکایت از جمله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین میباشد. الف و لام در الذکر و الاثنین
براي بیان جنس آنها است و این در وقتی است که بین وارثها مرد و زن هر دو با هم باشند. ضمیر در کلمه کن به اولاد برمیگردد و
علت مؤنث آمدن ضمیر براي مؤنث بودن خبرش است کلمه نصف در نصف ما ترك به حالت اضافه استعمال شده ولی ربع در لهن
الربع مما ترکتم منقطع و بدون اضافه در جمله فلها النصف الف و لام در النصف عوض مضاف الیه آن است کلمه فوق صفت کلمه
نساء میباشد.
و ضمیر در ما ترك بطوریکه از سیاق کلام معلوم میشود به میت برمیگردد و ضمیر فلها النصف بولد برمیگردد و مؤنث آمدن
ضمیر به اعتبار خبر است و الف و لام در کلمه النصف به جاي مضاف الیه براي نصف قرار گرفته است تثنیه آمدن ابوان بجاي اب
وام بخاطر تغلیب است کلمه و لابویه خبر و متعلق به محذوف است و کلمه و لکل واحد منهما بدل است از کلمه ابویه و کلمه
سدس مبتدا و من بعد وصیۀ خبر است براي مبتداي محذوف یعنی هذه الاسهم کائنۀ.
کلمه فریضۀ حال تأکیدي است براي فلابویه و در عین حال فعل یوصیکم اللّه تأکید میکند و بنظر بعضی از مفسرین نصب کلمه
فریضۀ بخاطر مصدریت ص: 110
بوده و ناصبش جمله یوصیکم اللّه میباشد زیرا معناي آن یفرض علیکم فریضۀ است و یا نصب آن به خاطر فعل مقدر خذوا یا
الزموا یا مانند آن میباشد.
2) قوله تعالی وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُکُمْ. )
کلمه کلالۀ حال است براي ضمیر کلمه یورث و کلمه غیر مضار حال براي فاعل کلمه یوصی- کلمه وصیته بنا بر مصدریت منصوب
میباشد و جمله به اینصورت درمیآید یوصیکم اللّه وصیۀ.
قوله تعالی خالِدِینَ فِیها- کلمه خالدین منصوب است به جهت حال بودن و به نظر زجاج تقدیرش این است یدخلهم مقدرین الخلود
فیها یعنی آنها را به آتش داخل میکند در حالیکه تقدیر آنان جاودانی بودن در آتش است و کلمه خالدا فیها نیز منصوب است به
خاطر حال بودن یا صفت است براي نار یعنی خالدا هو فیها زیرا اسم فاعل هر گاه صفت براي چیزي باشد و ضمیرش عائد به چیز
دیگري باشد دیگر ضمیر در آن مستتر نمیشود بر خلاف فعل.
ص: